دو سوم،خصوصی

نوشتن ذهن انسان را مرتب می کند.قدرت و اراده نوشتن انسان را ازسایر موجودات جدا میسازد

دو سوم،خصوصی

نوشتن ذهن انسان را مرتب می کند.قدرت و اراده نوشتن انسان را ازسایر موجودات جدا میسازد

۳۵ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

چرا برای بعضی ادمها مهم که

با نشون دادن ظواهر زندگیشون

 

چه با تاکید بر قسمت زرق و برق و لاکچری 

و چه با تاکید بر سادگی و انچه که هست

 

تو فضای مجازی حضور داشته باشن؟

 

یعنی چرا خیلیا دوست ندارن پیجشون رو پرایویت کنن و فوقش هرکی درخواست دادن قبول کنن؟

چرا بعضی ادمها میخواهند که همه بتونن تصاویر اونها رو ببینن؟؟😉

بنظر شما ما از رفتار دیگران با خودمون ممکنه به این نتیجه برسیم که با دیدن تصاویر زندگی ما به اون چیزی که میخواهیم تو ذهنشون از خودمون معرفی کنیم رسیدیم یا نه؟

 

یعنی حتی از حسادت ادمها هم میشه به این نتیجه رسید که موفق شدیم خودمون رو اون شکلی که میخواستیم معرفی کنیم؟

چرا برای خیلیا مهم که در ذهن دیگران فلان مدل ادمی باشن؟

 

مهربون.به روز.دوستدار محیط زیست و ..

ایا همه ادمهایی که خیلی ویژگیهای خوب و ممتازی دارن درونن و توی این دنیا وجود دارند رو ما میشناسیم؟

ایا شناختن اونها تاثیری در زندگی ما داره؟

 

ایا همه اونهایی که وضعیت زندگی خودشون رو بسیار لاکچری نشون میدن اخرش این همه سوال میشه ازشون که اینو چند خریدی اونو چند خریدی؟

میان بگن دقیقا از کجا و چجوری چنین درامدهایی دارن؟

یا با سوال پرسیدن درباره قیمت وسایل زندگی انها چه حسابی دست ما میاد؟

 

ایا هیچوقت از خودمون میپرسیم که چرا خیلی وقتها این ادمها مهمترین سوالای مارو جواب نمیدن و چه درباره خودشون چه درباره چیز دیگه ولی موقعهای دیگه از ما میخوان بریم عینه ادمهای پشت نیسان آبی، یکیو ریپورت کنیم یا بریزیم فحش بدهیم، ما چه نقشی داریم اونجا؟

 

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

وقتی بعضی چیزارو نمیبینم

و انتخاب میکنم که نگاه نکنم
بیاد می اورم و بعد از خودم میپرسم حسم چیه؟!

و میگم شبیه اینکه به زخمت نگاه کنی و یاد دردت بیفتی
اما مطمئنی جای زخم هم خوب میشه مثل همیشه

 

به پشت سرت که نگاه نکنی.حس میکنی دور شدی خیلی دور

و همین حس خیلی چیزا رو تسکین میده

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

هوای اردیبهشتِ

ساعت چار و نیم عصر

 

صدای بارون میاد...

تو توی یک حیاط سر سبز دراز کشیدی روی یک تخت زیر سقف بالکن حیاط، دور تا دور درخت های بلندِ، باغچه پر سبزی خوردن

و بوته گوجه و بادمجون محلی..

صدای شاد گنجشکها میاد فقط

و بارون

توی خیالتم همه چی مرتب و اروم

از هیشکی ناراحت نیستی چون توقعی نداری

برا هرچی که احتیاج داری به هر حال راهی پیدا میکنی

حتی اگر قراره چیزی از وسایل خونه تو بفروشی پولشو جور کنی

یا کار کنی یا خودت سختیاشو بکشی

 

فقط آرامش رو به همه چی ترجیح میدی

 

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

آرزو میکنم کاش قلمی داشتم برای نوشتن که میتونستم حال دوستانم را خوب کنم

 

کاش میتونستم منظورمو برسونم

 

فکر میکنم همه ما هرروز و به خصوص در زمان سفر بیشتر از قبل به فرصت زندگی و اندازه عمرمون فکر میکنیم

بعضی از ماها که تو شرایط حادثه قرار میگیریم خیلی راحت در لحظه انچه که باید رو میپذیریم

و برخی مقاومت میکنند اما در هر حال در زمان پایان چه بخواهیم چه نخواهیم

شرایط بودن ما عوض میشه

و هیچکسی نمیدونه کدوم یکی بهتره

چه بسا در عرفان و دین مرگ را شیرینتر از زندگی دانسته اند

 

ناباوری، بُهت و انکار در مورد حوادث و بلایا همیشه از اولین مراحل بوده ولی انسان عموما دارای ظرفیت صبر و عادت هست و با همه چیز با گذر زمان کنار میاد

 

از خدا میخوام به دل بیقرار همه انهایی که عزیزی از دست دادند قرار و ارامش بده 

و صبر

و حفظ کنه مهربانی و رحم و مروت رو در این روزها